سخنی با‌کنشگران و آقای کاندیدای اصلح

عاملیت اجتماعی یا انفعال سیاسی در انتخابات

گذاری بر رفتار تاریخی نامداران و مردم ایران در مواجهه با تمامیت خواهی ساختارهای قدرت

بعضی از کنشگران نگران شکاف! بین جامعه هستند می گویند مارا دو دسته کرده اند… این درحالی است که ما در جامعه ایران همیشه چند دسته بوده ایم! دسته ایی مردم، دسته ایی دولتمردان و دسته ایی خردمندان.

ما بوده ایم و با ۷۷ قوم و قبیله که به گواهی تاریخ کمتر یکدل و یک دسته بوده اند و غالبا هریک سنگ خود را به سینه می زدند.

اما همه خوب می دانیم آینده ایی نه چندان دور(با انتخاب احتمالی ترامپ در انتخابات امریکا) چه بر سرمان می آید. و نیک می دانیم آنچه تراپ در دوران پیشین خود کرد چطور اقشار آسیب پذیر را ویران کرد. و نیز می دانیم مردم در یک نقطه ایی دیگر ماندن در این شرایط را از تهدید مستقیم، خطرناک تر ارزیابی کرده و آن جا دیگر حتی بی منطق تقلا می‌کنند و به هر قیمتی که شده، خود را برای خروج از تنگنا به در و دیوار می‌ کوبند، و به منبعی بی اندازه از شجاعت و جنونی طبیعی دست می یابند و دیگر حتی به تهدید مرگ هم از حرکت نمی ایستند، آنها اینطور تحلیل خواهند کرد که در دام زندگی فلاکت بار ماندن! خود مرگی تدریجی و قطعی است، و هرگونه تلاش برای خروج از این دام شانس بیشتری برای زندگی دارد پس اقدام علیه امنیت کشور! منطقی محسوب می‌شود.

اما اگر بپذیریم، همه چیز در تعادل پایدار است و ادامه دارد. پس هرچیز که از تعادل خارج شود و اعتدال خود را دوباره به دست نیاورد نهایتا ختم به سرازیری عدم و شکست و‌ نابودی است. سوال خردمندانه اینجاست چرا برای چیزی که در مسیر سقوط سرعت می گیرد انرژی ارزشمند را صرف کنیم که شاید بقا را نیز تهدید می کند؟!

هیچ روش، منش، کیش و سیاستی اگر تغییر نکند ماندگار نیست و تعادل ها به شیوه های مختلف تغییر می‌کنند و خردمند کسی است که قبل از هم گسیستن تعادل فعلی، تعادل بعدی را پیش بینی کند و از کم هزینه ترین شیوه، به آن تعادل برسد و آن را بپذیرد. اگر می توانیم زندگی خود را متعادل کنیم پس بکنیم و اگر همه چیز از تعادل خارج شده است پس ما ویرانو و طغیانگر این صحنه خواهیم بود.بیخود هم یقه پاره نکنیم که لازم است عاملانه رای بدهیم یا آزموده را آزمودن خطاست! آنها که تعادل را در رای دادن می بینند رای می دهند و آنانکه در سکوت، سکوت.

اما در باب اربابان! و از ما بهتران، دولتمردان به وقت انتخابات وعده گو، و به وقت عمل فراموشکار! که امروز سوار بر اسب هستند. مردم اگر اینبار رای دهند و تغییری اساسی در رفتار با آنان ایجاد نشود دیگر مثال زمان آقای خاتمی و روحانی نخواهد بود دیر زمانی نخواهد گذشت که پس از ۴ سال آقای رئیس جمهور منتخبان عاملیت شورش می کنند و کسانی که که ساکت بودند همراهی نه! همدلی ویرانگر خواهند داشت و باز ما تاریخ ویرانی را رخ خواهیم داد. دولتمردان بدانند یا رفتارشان را تغییر می‌دهند، و مردم و‌ متخصصان را از هر حیث در مدیریت آنچه برای مردم است مشارکت می دهند یا هیچ کاری نکردن این ملت، جدی تر از کاری کردن و کاری کردن بدتر از هیچ کاری نکردن، به قیمت همه چیز برایمان تمام خواهد شد. آنوقت، تعادل طوری تغییر می‌کند، که تاریخ ما طی چند هزار سال گذشته تغییر کرده است از علل شورش ساسانیان بر علیه اشکانیان تا طغیان بنیادگرایان ۵۷ بر علیه سلطنت طلبان بی کفایت! تاریخ را بخوانید یا یکجوری جویای آن شوید تا ببینید همیشه تکرار تاریخ، سرنوشت شوم این مرزو بوم بوده است.یکجاهایی از تاریخ با حضور نامدارانی چون خاجه نظام الملک،قائم مقام فراهانی،امیرکبیر،مشیرالدوله،محمدعلی فروغی، خواجه نصیرالدین طوسی چطور در همان حکومت های بعضا کاملا مستبد تبدیل به صدای جامعه خود شدند و عامل تقویت قدرت جامعه و مردم ایران بودند.این استراتژی موثر هضم فرهنگی خود مردم ایران نیز حتی به قوم وحشی مغل بوده است که آنها را به تمدن نزدیک تر کردند. اما آن روز که به انفجار توده ها برسیم، آن ساعت بعد از اینکه شیب سراشیبی تند شد، هر چیزی در جلو آن به تلی از خاک بدل خواهد شد. الگوی فاعلیت و طغیان به هر مکانی که تا قبل از آن، سکوت به صرفه بود، سرایت می‌کند و کم کم، کار به جایی می‌رسد، که تو، مجبور می‌شوی در مقابل این سیلاب درنده فرار کنی یا در بهترین حالت برایت بتوانی سکوت کنی چون به صرفه ترین اقدام برایت همین خواهد بود و از آن جا به بعد… گرفتار در دام، تویی! تو، ارباب جان! تو آن روز تنهایی…پس تا دیر نشده رفتارت را با ملت عوض کن شاید این فرصت آخر توست آقای کاندیدای اصلح!